۲۸۴۷ - پشت اتاق بازجویى در انتظار نگهبان رو به دیوار ایستاده بودم، عضدى (محمدحسن ناصری) سرپرست بازجوها و شکنجهگران جلو آمد و ... در حالیکه به شدت عصبانى بود گفت: «کى فکر مىکنه که شماها اینجا هستید؟ و اصلاً نمىپرسد، اینها کى بودند و کى نبودند. این را هم بدان تا ما هستیم، نه حکومت اسلامى ... و نه هیچ تغییرى امکان نخواهد داشت. ما حاضریم تمام مردم ایران را بکشیم، فقط پنج میلیون وفادار به اعلیحضرت بماند، براى ما کافى است».
برگرفته ازکتاب «خورشید واره»، خاطرات مبارز و زندانى سیاسى قبل از انقلاب، طاهره سجادى
چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۲ ب.ظ
۹۹/۰۴/۲۵
کلمات کلیدی
پس چرا نکشتند؟