۲۸۵۱ - «اسدالله علم» در خاطراتش مینویسد: “سر ناهار رفتم که وزیر خارجه انگلیس شرفیاب بود. صحبتهای متفرقه شد. چون مطالب اساسی را در شرفیابی قبل از ظهر صحبت کردهاند. سر ناهار مردکه احمق شروع کرد به تعریف کردن از من و از خانواده من و کاردانی من و بالاخره طرف اعتماد بودن من از طرف ذات اقدس همایونی. شاهنشاه هم تایید فرمودند. اگر در زمان اعلیحضرت رضاشاه کبیر چنین پیش آمدی میشد، یقینا ظرف هفتههای آینده کلک من کنده بود!!”
منبع: خاطرات علم، جلد پنجم، ص۴۹۴ (۱۶ اسفند ۱۳۵۴)
چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۸ ب.ظ
۹۹/۰۴/۲۵
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
کلمات کلیدی